یوسف

خدا
به سوی درهای بسته دوید و
تمام درها برایش بازشد…
اگر تمام درهای دنیا هم برویت بسته بود
بدو
چون خدای تو و یوسف یکیست.


خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن 11 رکعت است.
بنده: خدایا من خسته ام نمیتوانم.
خدا: بنده ی من 2 رکعت نماز شفع بخوان و 1 رکعت نماز وتر.
بنده: خدایا برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.
خدا: بنده ی من قبل از خواب این 3 رکعت را بخوان.
بنده: خدایا 3 رکعت زیاد است.
خدا: بنده ی من فقط 1 رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا امروز خیلی خسته ام راه دیگری ندارد؟
خدا: قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله.
بنده: خدایا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم میپرد.
خدا: همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن بگو یا الله.
بنده:خدایا هوا سرد است!نمیتوانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم.
خدا:بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب مکنیم
بنده اعتنائی نمی کند و می خوابد!!!!
خدا: ملائکه من! ببینید آنقدر ساده گرفتم اما او خوابیده است.
خدا: چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده.
ملائکه: خداوندا 2بار او را بیدار کردیم اما باز خوابید.
خدا:در گوشش بگویید خدا منتظر توست.
ملائکه:باز هم بیدار نمی شود.
خدا:اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است.ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا میشود.
ملائکه:خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟
خدا:او جزء من کسی را ندارد....شاید توبه کرد.
بنده من هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا می دهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری!!
یكی از دوستان می گفت: یك روز كه مقام معظم رهبری به كوه های اطراف تهران رفته بودند با دختر و پسری دانشجو، برخورد می كنند كه به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند و تصور می كردند كه آقا دستور دستگیری آنها را خواهد داد، ولی برخلاف تصور آن دو، مقام معظم رهبری با آن ها احوال پرسی كردند و از شغل و فامیل بودن آن ها سؤال كردند، پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت كه ما دوست هستیم!

آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آن دو صحبت كردند و بعد هم فرمودند: بد نیست صیغه محرمیتی در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج كنید و به آن ها پیشنهاد دادند كه اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، من آمادگی دارم كه شخصأ عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظی كردند و طبق قرار همراه خانواده خود، محضر آقا رسیدند.
آقا عقد آن ها را جاری كردند و با برخورد كریمانه مقام عظیم الشأن ولایت، این دو جوان تغییر مسیر دادند و آن دختر غیر محجبه، به یك دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو به یك جوان مذهبی مبدل شدند.
آقای محمد امین نژاد(از كارمندان صدا و سیما- تهران)
برگرفته از کتاب آب، آیینه آفتاب

مخـتار: تـو چـرا از قـافـلـه عـشـق جـا مـانـدی ؟

آیت الله العظمی بهجت (ره) :
دعای تعجیل فرج، دوای درد های ما است.
در روایت است که آخرالزمان همه هلاک می شوند،
مگر کسانی که برای فرج دعا کنند:
«...الا مَن دَعی بالفرج».